گنجور » سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۵
غزل شمارهٔ ۱۰۵. آب حیات من است خاک سر کوی دوست. گر دو جهان خرمیست ما و غم روی دوست. ولوله در شهر نیست جز شکن زلف یار. فتنه در آفاق نیست جز خم ابروی دوست. داروی مشتاق چیست زهر ز دست نگار. مرهم عشاق ...